دستانت رادور گردنمم حلقه کن...

این دوست داشتنی ترین شال گردن شبهای من است...

میدونی بهشت کجاست؟؟؟؟

یه فضای چندوجب درچندوجب...

بین بازوهای کسی که دوستش داری..

گرمایعنی...

نفس های تو...

دستهای تو...

اغوش تو...

من به خورشید ایمااان ندارم...

گاهی باید یه نفر دست به صورتت بزندونقاب خنده ات را بندازد...

انوقت در اغوش بگیرد.یک دل سیرگریه کنی...

گریه ات که تمام شد..درگوشت زمزمه کند:

دیوونه من باهاتم دیگه هیچوقت گریه نکن...

اگر یک روزاز زندگی من باقی مانده باشد...

از هرجای دنیا چمدان کوچکم را میبندم...

راه میوفتم..

ایستگاه به ایستگاه...

مرزبه مرز...

پیدایت میکنم وکنارت مینشینم بهت میگم:تــــــــــــــــــــــــــــــــــابی نهایت دوستت دارم♥♥